در دوران پرشکوه ادو، نویسنده‌ای مشهور به نام «باکین تاکیزاوا» در جمعی دوستانه، داستانی شگفت‌انگیز را روایت می‌کند؛ افسانه‌ای درباره‌ی هشت جنگجوی قدرتمند که هر یک نگین جادویی در اختیار دارند و سرنوشت، آن‌ها را برای مأموریتی بزرگ گرد هم می‌آورد. در کنار او، نقاش افسانه‌ای «هوکوزای کاتوشیکا» با قلم و خیال خود، این حماسه را جان می‌بخشد. روایتی پر از افتخار، شجاعت و سرنوشت، جایی که افسانه و واقعیت در هم تنیده می‌شوند و ...

تاکاگی 10 سال پس از دوران راهنمایی و تبدیل شدن به یک بانوی جوان، به عنوان معلم کارآموزی در مدرسه راهنمایی مشغول به کار است. در مدرسه او با نیشیکاتا همکلاسی قدیمی خود ملاقات می کند که در دوران مدرسه اغلب توسط تاکاگی مورد تمسخر قرار می گرفت. نیشیکاتا به عنوان معلم ورزش در مدرسه مشغول کار است و …

"آوی" عضو یک باشگاه فوق برنامه در مدرسه است و تیراندازی با کمان را انجام می دهد. همه چیز خوب است تا زمانی که رعد و برق به محوطه برخورد کند. آنها به دوره دیگری منتقل می شوند، دوره ای که سامورایی ها در ژاپن پرسه می زدند و ....

تعدادی دانش آموز که در شهری کوچک در اوکیناوا گروهی را تشکیل دادند و فعالیت هایی را برای انتقال احساسات واقعی خود نسبت به افرادی مانند دوستان، آشنایان، اعضای خانواده و مهمتر از همه برای دختری که آنسوی حصار پایگاه نظامی ایالات متحده زندگی می کند...